چه چیزی یک رهبر خوب میسازد: ضریب اعتماد به نفس
در کلّ، بیش از نصف مواردی که به عنوان نقطه ضعف ذکر شده بود، ارتباط مستقیم با «اعتماد به نفس» داشت. از این میان، ۴۸ درصد به اعتماد به نفس کمتر از حدّ و بقیه به اعتماد به نفس بیش از حدش اشاره کرده بودند.
به گفته دکتر امیس: «اعتماد به نفس و جرأت در لیست نقطه ضعفهای رهبری بر دیگر موارد غلبه داشت، هر چند در لیست نقاط قوت رهبری بسیار کمرنگ بود. به نظر میرسد هنگامی که رهبران از خصیصه اعتماد به نفس استفاده اشتباه کنند، خیلی زود به چشم همگان خواهد آمد ولی اگر از آن درست استفاده کنند به چشم نمیآید. این درست مثل نمک در سس سالاد است. اگر خیلی کم یا خیلی زیاد باشد، آدم به هیچ چیز دیگر جز آن توجه نمیکند ولی اگر به قدر کافی باشد، آنگاه متوجه سایر مزهها خواهیم شد. به همین ترتیب است که رهبرانی که از خصیصه اعتماد به نفس در تصمیمگیریها و اعمالشان به قدر کافی استفاده میکنند زیاد جلب توجه نمیکنند.»
امیس و فلیس پس از کشف این که اعتماد به نفس، چنین چالش عمدهای برای رهبران است، درصدد درک تأثیر منفی اعتماد به نفس زیاد و اعتماد به نفس کم برآمدند. آنها دلایل مختلفی را در این زمینه ذکر کردهاند. از جمله این که: «رهبران بلند پروازی که اعتماد به نفس کمی داشته باشند نمیتوانند به پای علائقشان بایستند و در رسیدن به اهداف ناکام میمانند. از سوی دیگر، افرادی که دارای اعتماد به نفس زیادی هستند غالباً غیرقابل تحمل میباشند. در نتیجه، با وجودی که ممکن است راهشان را باز کنند امّا روابط خود با افراد پیرامونی را خراب میکنند و به مررو زمان، هزینههای اجتماعی آنقدر زیاد میشود که نتایج به دست آمده را تضعیف میکند.»
به گفته امیس و فلیس، نتیجه پژوهش آنها بدین معنی نیست که رهبران موفق باید در همه مواقع، حدّ متوسطی از اعتماد به نفس را به کار برند. بلکه رهبران موفق کسانی هستند که اعتماد به نفس آنها به طور میانگین در حدّ متوسط باشد و بتوانند هرگاه که نیاز باشد اعتماد به نفس زیاد از خود بروز دهند و هرگاه که نیاز باشد رفتارشان را تعدیل کنند.
به گفته دکتر امیس: «اعتماد به نفس و جرأت در لیست نقطه ضعفهای رهبری بر دیگر موارد غلبه داشت، هر چند در لیست نقاط قوت رهبری بسیار کمرنگ بود. به نظر میرسد هنگامی که رهبران از خصیصه اعتماد به نفس استفاده اشتباه کنند، خیلی زود به چشم همگان خواهد آمد ولی اگر از آن درست استفاده کنند به چشم نمیآید. این درست مثل نمک در سس سالاد است. اگر خیلی کم یا خیلی زیاد باشد، آدم به هیچ چیز دیگر جز آن توجه نمیکند ولی اگر به قدر کافی باشد، آنگاه متوجه سایر مزهها خواهیم شد. به همین ترتیب است که رهبرانی که از خصیصه اعتماد به نفس در تصمیمگیریها و اعمالشان به قدر کافی استفاده میکنند زیاد جلب توجه نمیکنند.»
امیس و فلیس پس از کشف این که اعتماد به نفس، چنین چالش عمدهای برای رهبران است، درصدد درک تأثیر منفی اعتماد به نفس زیاد و اعتماد به نفس کم برآمدند. آنها دلایل مختلفی را در این زمینه ذکر کردهاند. از جمله این که: «رهبران بلند پروازی که اعتماد به نفس کمی داشته باشند نمیتوانند به پای علائقشان بایستند و در رسیدن به اهداف ناکام میمانند. از سوی دیگر، افرادی که دارای اعتماد به نفس زیادی هستند غالباً غیرقابل تحمل میباشند. در نتیجه، با وجودی که ممکن است راهشان را باز کنند امّا روابط خود با افراد پیرامونی را خراب میکنند و به مررو زمان، هزینههای اجتماعی آنقدر زیاد میشود که نتایج به دست آمده را تضعیف میکند.»
به گفته امیس و فلیس، نتیجه پژوهش آنها بدین معنی نیست که رهبران موفق باید در همه مواقع، حدّ متوسطی از اعتماد به نفس را به کار برند. بلکه رهبران موفق کسانی هستند که اعتماد به نفس آنها به طور میانگین در حدّ متوسط باشد و بتوانند هرگاه که نیاز باشد اعتماد به نفس زیاد از خود بروز دهند و هرگاه که نیاز باشد رفتارشان را تعدیل کنند.
What Makes a Good Leader: The Assertiveness Quotient", American Psychological Association press release, Feb. ۴, ۲۰۰۷
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۰ ساعت ۱:۱ ق.ظ توسط
|