از جمله وظایف مدیران(همین‌طور مدیران پروژه) برنامه­ریزی، نظارت، هدایت و بسیج امكانات و منابع است. در بین وظایف مذكور نیز برنامه­ریزی از اولویت برخوردار است؛ زیرا كه اساس و شالوده دیگر وظایف است.[1]
بدیهی است كه برنامه­ریزی، تصمیم­گیری درباره آینده است. برای اینكه برنامه­ریزان تمام عوامل و متغیرهای مربوط به تصمیم­گیری(راجع به كارها و پروژه‌ها) را بتوانند در نظر داشته باشند؛ روش­های متعددی ابداع شده است؛ كه بعضی از آنها به تجسم عوامل و متغیر­های تصمیم­ها، بسیار می­توانند كمك كنند. یعنی این روش­ها و فنون كمك می­كنند كه تصمیم‌های مدیران و برنامه­ریزان به صورت نظام­مند و برنامه­ریزی شده اتخاذ شود.[2]
از جمله روش­ها و فنون برنامه­ریزی به نمودار­های میله­ای، گانت، روش مسیر بحرانی و فن ارزشیابی و بازنگری برنامه می­توان اشاره كرد.
از ساده­ترین روش­های برنامه­ریزی(علی­الخصوص برای پروژه­ها)، نمودارهای گانت و میله­ای است؛ كه اولی توسط هنری گانت و دیگری توسط فردریك تیلور ارائه شده­اند. این دو نمودار به عنوان یکی از ساده‌ترین ابزارها برای نشان‌دادن زمان­های آغاز و پایان فعالیت­ها هنوز در بسیاری از مؤسسات و سازمان­ها، به عنوان تنها روش برنامه­ریزی، مورد استفاده قرار می­گیرند. این نمودارها از دو محور عمود برهم تشكیل شده‌اند. محور افقی این نمودارها، نشان‌دهنده عامل زمان و محور عمودی آنها نشان‌گر فعالیت­های لازم در اجرای پروژه است. از اشكالات عمده این نمودار­ها این است كه ارتباط بین فعالیت­ها و ترتیب تقدّم و تأخّر بین این فعالیت­ها را نشان نمی­دهند.